خودت نمیدونی شاید
توی لامصب
که چطور
سطح فانتزی گرگ رو
به سقف رسوندی
خودت
شاید
نمیدونی
که با پاس کردن تو
گرگ
به کلی
ازین دانشگاه پر فراز و نشیب
اجوکیت شد!
پ.ن: همه چیزت روی لب استاندارد من بود، همه چیزت رو هنوز دوست دارم...!
خودت نمیدونی شاید
توی لامصب
که چطور
سطح فانتزی گرگ رو
به سقف رسوندی
خودت
شاید
نمیدونی
که با پاس کردن تو
گرگ
به کلی
ازین دانشگاه پر فراز و نشیب
اجوکیت شد!
پ.ن: همه چیزت روی لب استاندارد من بود، همه چیزت رو هنوز دوست دارم...!
همینکه رسیدی اینجا
عمو گرگ پیر
بردی
بازیو...
همینکه پذیرفتی
-که یه عمره میدونی-
که اینجا ایران است،صدای جمهوری اسلامیایران؛
بازیو بردی
عمو گرگ
...
پ.ن: نجنگ و هیچکسو دشمن خودت نکن!
پ.ن: بهت تبریک میگم، از وادی خشم هم فارغ التحصیل شدی...
حاضر باش
برگردی روی طول موج خود باوری
این بار
فارغ از دانینگ
فارغ از کراگر
...
پ.ن: حرف بزرگترتو گوش کن خانم دکتر !
بگرد تو خودت
کند وکاو کن
ببین رو کدوم اربیتال جلوس کردی
که عن دست از سر زندگیت بر نمیداره!
اوه گریگوری
...
جعبه سیاه نوجوانی گرگ
رمز گشایی شد
و چیزی
بجز عشق
از توش
بیرون نیومد...
پ.ن: حسرتی به دل گرگ نمونده...
من یکم عرق خوردم
نه یکم
خیلی
خیلی مست شدم
در روز الست
اونقدر مست
که نفهمیدم
وسط پیله
دارم پاره میشم
آره پاره شدم
تا که
پروانه شدم...
پ.ن: بعد پروانه شدن بود که پرم سوخته شد,آتیش عشق به تنم دوخته شد...
با لباسای خاکی پاره پوره
با ظاهر کفخواب دربدر
هیچکس جدی نگرفتت
تا اون لحظه ای
که ورقا رو بر زدی
تا اون لحظه ای
که هفت تیرتو کشیدی
وسط عروسی ننه شون!
آره گرگ
عمو گرگ
تو گرگ بالان دیده ای
که ازین اداها
سالهاست
فارغ التحصیل شدی...
پ.ن: اولش بیابون و تنهایی,آخرش بیابون و تنهایی اما... وسط من با همه تون فرق داره...
تعداد صفحات : 0